مینویسم گرچه تاثیری ندارد ای نگار
دوستت دارم ، هزاران تا هزاران تا هزار
با هوای رفتنت هر فصل بدتر میشوم
مثل برفِ آخرِ پاییز در اوجِ بهار
گرچه میخندی به من ، شعر جدیدی میشود
از برای قافیه این بار نازی نو بیار
میکَنی از خود دو دستم را ز دامانت ولی
میکُنی من را به ناز دلبری هایت دچار!
گرچه که حتی نمیدانی ولی میخواهمت
مثل عکسِ گم شده در پشتِ تلی از غبار
میروی تنها بدور از آنچه داری میروی
رد پایی هم نمی ماند به روی این مزار
تا تو بودی کوچه را با من قراری تازه بود
تا که رفتی بد دمار از من درآورد روزگار
#محمد_لالوی
۲۵/۸/۹۵
- mohamad lalavi
- چهارشنبه ۲۶ آبان ، ۰۰:۰۹ ق.ظ
- بازدید : ۴۸۵