از هرچه بدم آمده آمد به سرم باز
هستی که ولی حیف ز تو بی خبرم باز
مردم همه گفتند که از عشق حذر کن!
اما چه کنم با دِلَک بی پدرم باز
جنگی که میان دل و عقلم شده را چه؟
وقتی که شدی شاید و اما اگرم باز
در مسلک ما ساده دلان بی خبری نیست
این بی خبری سوخته من را جگرم باز
هرجا نگرم نقش تو افتاده در آنجا
چون صورتت آید به جلوی نظرم باز
کاری تو بگو تا بکنم تا که نبینم
جایی تو بگو جز تو که ، آن را نگرم باز
هر قدر هنر خرج غزل هم بکنم فایده را چه؟
در کار فراموشی ی تو بی هنرم باز
#محمد_لالوی
۱۱/۱/۹۵
- mohamad lalavi
- جمعه ۱۱ فروردين ، ۱۴:۴۵ ب.ظ
- بازدید : ۴۵۷