سپرده ای به دست باد ، چه زلف را رها رها
نشانده ای چه فتنها به هر طرف جدا جدا
به پیش میبری اگر ، به پا روانه میکنی
که تا به کِی دهد تو را به این طُرق بها بها
مرا به دست لطف خود بگیر و آتشم بزن
که ذره ذره در تنم تو را زند صدا صدا
به آسمان بودنت ، کبوترانه پر زدم
به شوق پر گشودنت که برده ام هوا هوا
اگرچه خالی از تو ام تمام حرف من تویی
که چون دلیل بودنی به لحظه ها به لحظه ها
#محمد_لالوی
۷/۱/۹۶
- mohamad lalavi
- چهارشنبه ۹ فروردين ، ۲۳:۵۵ ب.ظ
- بازدید : ۴۶۵
شیرین غیاثی پور :
عالی بود عالی👌🏻👌🏻👌🏻امیررضا خانلاری :
سلام و عرض ادب امکان انتشار ...بالای آسمان :
قشنگ بود اما می تونست بهتر باشه منظورم از حیث محتواستبالای آسمان :
قشنگه آفرینمحمدرضا سلمانیاننژاد :
استعداد خوبی در این شعر به نمایش ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
خواهش میکنممحمدرضا سلمانیاننژاد :
شعر قشنگی بود البته من شعر شناس ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
قشنگ بود حال و هوای خوبی داشتما شیعهها :
سلام خیلی وبلاگت و مطالبت قشنگه از ...خانه سلامتی :
خوبه معنی ها رو هم نوشتید