ماندست به دل ، از همه آن ذره طنینی
چون دل بشکافی به غمش هیچ نبینی
این مرد دگر هیچ ندارد که ببازد
آن هم به دلی چون تو که در عشق چنینی
از حرفِ وفا و قسم و قول و قرارش
یک عکس فقط مانده و یک بغض حزینی
ای دل به چه عنوان تو در این حجم نشستی
آن هم تو که تنها به غم و غصه قرینی
گاهی نظرش جلب شود بهر ترحم
لعنت به تو ای دل که تو محتاج همینی
محمد لالوی
۱۳/۱۱/۹۴
- mohamad lalavi
- سه شنبه ۱۳ بهمن ، ۰۱:۴۷ ق.ظ
- بازدید : ۳۹۴