رفتی و از تو مرا فقط این گریه مانده است
آری که در مقابله با تو دلم ، زنده مانده است
شوری به سر اگر نمانده مرا ، شکوه ای که نیست
چیزی مگر به جز این سوز ، در پرده مانده است؟
ای راحتِ تمامِ جهان ای مقتدای مرگ
چندی نفر به نوبت این بنده مانده است؟
من با تو هستم و نیستم ، اگرچه مرا اصل ماجرا
یک مرد ، بی تو در درون دلم ، برده مانده است
با خود اگرچه گلاویزم و از خود اگر پُرم
چون یک درم که از چارچوب خودش ، کنده مانده است
من هرچه سرگذشت را به تماشا نشسته ام
عالم به سر ، گذشت و فقط این خنده ، مانده است
#محمد_لالوی
۲/۱۱/۹۵
- mohamad lalavi
- شنبه ۲ بهمن ، ۱۶:۰۳ ب.ظ
- بازدید : ۳۴۱
شیرین غیاثی پور :
عالی بود عالی👌🏻👌🏻👌🏻امیررضا خانلاری :
سلام و عرض ادب امکان انتشار ...بالای آسمان :
قشنگ بود اما می تونست بهتر باشه منظورم از حیث محتواستبالای آسمان :
قشنگه آفرینمحمدرضا سلمانیاننژاد :
استعداد خوبی در این شعر به نمایش ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
خواهش میکنممحمدرضا سلمانیاننژاد :
شعر قشنگی بود البته من شعر شناس ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
قشنگ بود حال و هوای خوبی داشتما شیعهها :
سلام خیلی وبلاگت و مطالبت قشنگه از ...خانه سلامتی :
خوبه معنی ها رو هم نوشتید