حالی شدم چو دیدمت و از خود بدر شدم
صورت به صورت تو ، مشتاق تر شدم
دیوانه را به جنون کشیدن اتفاق نیست
مجنونِ کویِ تو بودم و ، بیشتر شدم
آن عمر رفته را که تسلی ، نمیشدی
با چتر خیس ، میان خیابان به سر شدم
عمری که از فراق تو بر چشم من گذشت
در گوشه ی اتاق به دست خودم خزر شدم
آن شمع روشنم که به پروانگی کشیده ام
در پای خود بسوختم و بی تو ، هدر شدم
#محمد_لالوی
15/9/95
- mohamad lalavi
- دوشنبه ۱۵ آذر ، ۲۱:۰۸ ب.ظ
- بازدید : ۴۹۶