ببین چگونه مانده ام میان این قمار ها
منم شبی از این همه هزار و یک هزار ها
نه قصه ام نه پادشاه نه غصه ام نه قصه گو
ولی دو بیت من شده قرارِ بی قرار ها
برای دیدنت به سر چنان روانه گشته ام
به پای "شمسِ" چشم تو ، بِرفته ام دیار ها
به روی سینه ام مرا نشسته تلی از غمت
که مرگ سرفه میکنم از این همه غبارها
به هر چه فصل میرسم اگرچه پیر میشوم
دوباره رنگ میشوم به دست این بهار ها
صدا بهانه ی من است میان این حجوم گنگ
غزل غزل نوشته ام برای این هوار ها
اگر به تو نمیرسم مرا ملامتم نکن
نکوهش از که میکنی دلیل این حصار ها؟
#محمد_لالوی
۱۱/۱۲/۹۵
- mohamad lalavi
- چهارشنبه ۱۱ اسفند ، ۲۰:۵۷ ب.ظ
- بازدید : ۳۴۳
شیرین غیاثی پور :
عالی بود عالی👌🏻👌🏻👌🏻امیررضا خانلاری :
سلام و عرض ادب امکان انتشار ...بالای آسمان :
قشنگ بود اما می تونست بهتر باشه منظورم از حیث محتواستبالای آسمان :
قشنگه آفرینمحمدرضا سلمانیاننژاد :
استعداد خوبی در این شعر به نمایش ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
خواهش میکنممحمدرضا سلمانیاننژاد :
شعر قشنگی بود البته من شعر شناس ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
قشنگ بود حال و هوای خوبی داشتما شیعهها :
سلام خیلی وبلاگت و مطالبت قشنگه از ...خانه سلامتی :
خوبه معنی ها رو هم نوشتید