مثال بارش باران به چشمانت قراری نیست

تو میباری و می گریی،ولی سرشار نیرنگی


تماما سنگی و سنگم به قلب تو شرف دارد

تو آن گرگی که با این بره ی ترسیده میجنگی


به پیشم با بداهه ز هر احساس میگویی

تو با من هستی و اما به صد آغوش دلتنگی


همه دل بسته یک دل،دلت سرشار اغیار است

ولی غافل از آنی که،تهی از هرچه فرهنگی


تو گفتی من به رنگ ذلت و پستی گرفتارم

امان از حرف و گفتارت که تو استاد هر رنگی


محمد لالوی

26/9/94

  • mohamad lalavi
  • سه شنبه ۶ بهمن ، ۱۴:۲۸ ب.ظ
  • بازدید : ۳۶۶
نظرات شما ( ۱ )

درگیر دلت بودم و این رسم وفا نیست

در پاسخ احساس دلم،ظلم روا نیست

آشفته و غمگینم و این کار خودی بود

سهرابم و زخمی شده ام،لیک دوا نیست

استاد غزل های نو و ساز و نوازم

صد حیف که دیگر به سرم شورِ نوا نیست

دلمرده شدم کار من از حوصله رد شد

این عاشق دلمرده که محتاج هوا نیست

دشمن شده ای،طعنه و تزویر و لجاجت؟

من عاشق تزویر توام،گرچه بجا نیست


محمد لالوی

6/11/94

  • mohamad lalavi
  • سه شنبه ۶ بهمن ، ۱۳:۵۹ ب.ظ
  • بازدید : ۲۲۷
نظرات شما ( ۰ )

صفحات دیگر