مثال بارش باران به چشمانت قراری نیست
تو میباری و می گریی،ولی سرشار نیرنگی
تماما سنگی و سنگم به قلب تو شرف دارد
تو آن گرگی که با این بره ی ترسیده میجنگی
به پیشم با بداهه ز هر احساس میگویی
تو با من هستی و اما به صد آغوش دلتنگی
همه دل بسته یک دل،دلت سرشار اغیار است
ولی غافل از آنی که،تهی از هرچه فرهنگی
تو گفتی من به رنگ ذلت و پستی گرفتارم
امان از حرف و گفتارت که تو استاد هر رنگی
محمد لالوی
26/9/94
- mohamad lalavi
- سه شنبه ۶ بهمن ، ۱۴:۲۸ ب.ظ
- بازدید : ۳۶۵