آمدی حالا ولی...،اما چقدر دیر آمدی

زود رفتی جانِ من ، خیلی به تاخیر آمدی


نارفیقا خواستی تا پای در بندم کنی

رفتی و حالا چرا با فکر تغییر آمدی؟


گفته بودی سرنوشتت هم گره با دیگریست

پس چرا حالا مرا با اسم تقدیر آمدی؟


من برایت مثل بندم،گفته بودی یادت هست؟

خسته از آزادی و از عشق زنجیر آمدی؟


من گرفتم از خودم هر آنچه را ازآن توست

حال که گردیده ای از خویشتن سیر،آمدی؟


خواب دیدم یک نفر سر را به غربت می نهد

نارفیقا این چنین از بهر تعبیر آمدی


حالِ ما هم بهتر از آن شاعر معروف نیست

"آمدی جانم به قربانت ولی...،" دیر آمدی

  • mohamad lalavi
  • شنبه ۲۹ خرداد ، ۲۰:۴۵ ب.ظ
  • بازدید : ۳۴۴

تعداد نظرات این پست ۰ است ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی