گردش بی خود هر سال مرا میفهمی؟
به جهنم ، که دگر حال مرا میفهمی
به جهنم که اگر هر شب تو غرق غم است
تازه اینبار تو هم مال مرا میفهمی
بعد یک عمر پریشانی من گرچه کم است
ذره ای تلخی ی احوال مرا میفهمی
پشت هم هی به تن شاعر بدبخت نزن
گرچه یک باره شده فال مرا میفهمی
کار سختیست که با یک پر زخمی بپری
حال که مجبور شدی ، بال مرا میفهمی
مثل مرگ است اگر پیش کسی باشد او
بعد او حال تو هم ، حال مرا میفهمی
#محمد_لالوی
5/7/95
- mohamad lalavi
- دوشنبه ۵ مهر ، ۱۹:۴۸ ب.ظ
- بازدید : ۳۲۳
شیرین غیاثی پور :
عالی بود عالی👌🏻👌🏻👌🏻امیررضا خانلاری :
سلام و عرض ادب امکان انتشار ...بالای آسمان :
قشنگ بود اما می تونست بهتر باشه منظورم از حیث محتواستبالای آسمان :
قشنگه آفرینمحمدرضا سلمانیاننژاد :
استعداد خوبی در این شعر به نمایش ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
خواهش میکنممحمدرضا سلمانیاننژاد :
شعر قشنگی بود البته من شعر شناس ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
قشنگ بود حال و هوای خوبی داشتما شیعهها :
سلام خیلی وبلاگت و مطالبت قشنگه از ...خانه سلامتی :
خوبه معنی ها رو هم نوشتید