چنان بودی که از خود غافل و بیگانه افتادم
در این راهی که میرفتی چنان از شانه افتادم!
اقاقی های این گلدان برایم قصه میگویند
تو با اغیار و من با خویشتن در خانه افتادم
من آن شاهم که با یک کودتا در هم نمیریزد
من از چشمت که افتادم در این ویرانه افتادم
درون آینه عمرسیت ، یک تصویر میگوید
برای آخر عمرم به این دیوانه افتادم
در و دیوار این دنیا برایم حکم زندان است
من از دامی که خود بودم به بند دانه افتادم
تو را یک بار نوشیدم که از خود غافلم کردی
چنان مستم که بی منت ز هر میخانه افتادم
تو رفتی رفتنت من را هزاران تکه از من کرد
به پایت گرچه افتادم ، ولی مردانه افتادم
#محمد_لالوی
19/7/95
اغیار = جمع غیر، بیگانگان،نامحرمان
کودتا = ساقط کردن حکومتی به طور ناگهانی از طریق نیروهای نظامی
از شانه افتادن = کنایه از خسته شدن ، درمانده شدن
خویشتن = شخصیت، ذات ، ضمیر مشترک برای اول،دوم و سوم شخص مفرد و جمع
- mohamad lalavi
- دوشنبه ۱۹ مهر ، ۱۸:۵۲ ب.ظ
- بازدید : ۲۳۴
شیرین غیاثی پور :
عالی بود عالی👌🏻👌🏻👌🏻امیررضا خانلاری :
سلام و عرض ادب امکان انتشار ...بالای آسمان :
قشنگ بود اما می تونست بهتر باشه منظورم از حیث محتواستبالای آسمان :
قشنگه آفرینمحمدرضا سلمانیاننژاد :
استعداد خوبی در این شعر به نمایش ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
خواهش میکنممحمدرضا سلمانیاننژاد :
شعر قشنگی بود البته من شعر شناس ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
قشنگ بود حال و هوای خوبی داشتما شیعهها :
سلام خیلی وبلاگت و مطالبت قشنگه از ...خانه سلامتی :
خوبه معنی ها رو هم نوشتید