تو که رفتی همه ی فرضیه ها ریخت به هم

رو گرفتی ز من و زاویه ها ریخت به هم 


خواستم تا غزلی را به تو تقدیم کنم

اشک امد به وسط قافیه ها ریخت به هم 

 

ساعتم بعد تو از تاب و تب و شور افتاد

بعد تو ضاعقه ی ثانیه ها ریخت به هم 


خبری از تو نشد کار جهان لنگ تو بود

تو نبودی همه ی حاشیه ها ریخت به هم 


تا به اسم تو رسیدم غزلم گریه گرفت

بغض فریاد زد و مرثیه ها ریخت به هم 


خواستم با غزلم در دل تو جا بشوم...

تو که رفتی همه ی فرضیه ها ریخت به هم 


#محمد_لالوی 

۲۳/۹/۹۵


در جواب شعر زیبای جناب صباغ نو 

  • mohamad lalavi
  • سه شنبه ۲۳ آذر ، ۰۱:۴۸ ق.ظ
  • بازدید : ۳۶۰

تعداد نظرات این پست ۰ است ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی