تهران شبیه خستگی هامه

یک مرد بارون خورده تنها

یک حال مبهم توی هر سیگار

یک فرق بیخود توی این غمها

تهران شبیه خستگی هامه

چیزی شبیه زخم یک خنده 

از هر طرف میری یه بن بسته

دنیا برات حکم یه پابنده

اینجا قفس ها جنسشون چوبه

مثل همون دار توی میدون

یک عمر که قسمت همون داره

دیگه چرا حیرون و سرگردون

از من نخواه مثل خودم باشم

حالِ منو دیوونه ها دارن

اونایی که از بوق سگ تا شب

توی یه رُل دنبال تکرارن

من با همه فرق میکنم اینجا

اینجا همه تا صبح میخوابن

روزا که من دردامو میخوابم

اونا همش تکراری بیدارن

 تهران شبیه خستگی هامه 

 یک برج تنها توی بُهت شهر

 تنها نشون تلخ این شهرم

 یک جام پر از مزه هر ذهر

 از من نخواه مثل خودم باشم

 اینجا همه تندیسی از حرفن

 من جمله ی پایان این جمله ام

 اونا نیمه ی خالی ی این ظرفن

  تهران شبیه خستگی هامه 

 اونی که از پشت خط رفته 

 باور کن این دردو نمیفهمی

 با بوق ممتد گفتگو سخته

 تهران شبیه خستگی هامه

 سرباز پشت میله ی زندون

 تنها گناهش رفتن از زیر

 رگبار ترکش های تیربارون


#محمد_لالوی 

۷/۱۰/۹۵


  • mohamad lalavi
  • جمعه ۱۰ دی ، ۱۲:۲۶ ب.ظ
  • بازدید : ۳۳۵

تعداد نظرات این پست ۰ است ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی