میروی انگار جان از عمق جانم میرود
رو به پایان برده را چون داسِتانم میرود
میروی رونق از این ویرانه پر خواهد کشید
نعمت از حتی همین یک لقمه نانم میرود
میروی در من صدایی با سکوتی میخزد:
من به بی مهری دچار و مهربانم میرود
اشک را چون مرهمی کردم برای زخم دل
لاجرم دیدم که جان از دیدگانم میرود
میروی انگار در من جنبشی میکاودم
در هبوطی آنچنان چون ناگهانم میرود
میرود، دلواپسم ،میترسم اخر بد رسد
چونکه پیش چشم شور دشمنانم میرود
#محمد_لالوی
۲۱/۱۰/۹۵
- mohamad lalavi
- سه شنبه ۲۱ دی ، ۱۵:۵۴ ب.ظ
- بازدید : ۳۱۱
شیرین غیاثی پور :
عالی بود عالی👌🏻👌🏻👌🏻امیررضا خانلاری :
سلام و عرض ادب امکان انتشار ...بالای آسمان :
قشنگ بود اما می تونست بهتر باشه منظورم از حیث محتواستبالای آسمان :
قشنگه آفرینمحمدرضا سلمانیاننژاد :
استعداد خوبی در این شعر به نمایش ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
خواهش میکنممحمدرضا سلمانیاننژاد :
شعر قشنگی بود البته من شعر شناس ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
قشنگ بود حال و هوای خوبی داشتما شیعهها :
سلام خیلی وبلاگت و مطالبت قشنگه از ...خانه سلامتی :
خوبه معنی ها رو هم نوشتید