من نوشتم دوستت دارم تو خواندی هرزگی
گشته ای نامهربان با ما جدیدا تازگی
هرچه میگویم نکن یک شانه بر مویت بس است
فاش میگویی نکن بیزارم از این زندگی
بی قراری های من در پیشت چشمت اشتباست
دل دلم را گرچه پیش از این تو خواندی سادگی
باز رندی میکنی چون میزنی یک ریشخند
میرود از عمق جانم کوله بار خستگی
میزنی بر لب که رنگی ، تا که میگویم نکن
باز میگویی که فکرت میدهد بوی کریه کهنگی
گرچه خود هم از همین راه عاشقت گردیده ام
ترس دارم ، دل بگیری از کسی با خیرگی
#محمد_لالوی
۲۳/۱۰/۹۵
- mohamad lalavi
- پنجشنبه ۲۳ دی ، ۱۶:۴۱ ب.ظ
- بازدید : ۳۳۱
شیرین غیاثی پور :
عالی بود عالی👌🏻👌🏻👌🏻امیررضا خانلاری :
سلام و عرض ادب امکان انتشار ...بالای آسمان :
قشنگ بود اما می تونست بهتر باشه منظورم از حیث محتواستبالای آسمان :
قشنگه آفرینمحمدرضا سلمانیاننژاد :
استعداد خوبی در این شعر به نمایش ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
خواهش میکنممحمدرضا سلمانیاننژاد :
شعر قشنگی بود البته من شعر شناس ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
قشنگ بود حال و هوای خوبی داشتما شیعهها :
سلام خیلی وبلاگت و مطالبت قشنگه از ...خانه سلامتی :
خوبه معنی ها رو هم نوشتید