پیش او هستی ولی با غم تو در یاد منی
بی هدف هردم تبر بر ریشه ما میزنی
کار دل تانجا کشید تا در برت جانها دهیم
کو دلی مانده به راهت تا که ان را نشکنی
غیر قلبی کو فتادست زیر پایت چون حریر
من چه کردم کآتشی بر جان من چون دشمنی
اشتباهی امدی اینجا رهی بر جنگ نیست
این دلست برعکس تو کز سر به پایت آهنی
جملگی شیدا شدیم و در رهت رسوا شدیم
کی شود پیدا به کنعان یوسفو پیراهنی
پیر گشتم تا که فهمیدم دلم با من چه کرد
ای دلا حاشا بگو با چون منی هم دشمنی؟
محمد لالوی
۱۴/۳/۹۳
https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad
- mohamad lalavi
- شنبه ۱۲ ارديبهشت ، ۱۳:۰۸ ب.ظ
- بازدید : ۴۹۹
شیرین غیاثی پور :
عالی بود عالی👌🏻👌🏻👌🏻امیررضا خانلاری :
سلام و عرض ادب امکان انتشار ...بالای آسمان :
قشنگ بود اما می تونست بهتر باشه منظورم از حیث محتواستبالای آسمان :
قشنگه آفرینمحمدرضا سلمانیاننژاد :
استعداد خوبی در این شعر به نمایش ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
خواهش میکنممحمدرضا سلمانیاننژاد :
شعر قشنگی بود البته من شعر شناس ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
قشنگ بود حال و هوای خوبی داشتما شیعهها :
سلام خیلی وبلاگت و مطالبت قشنگه از ...خانه سلامتی :
خوبه معنی ها رو هم نوشتید