به چه حالی تو از این کوچه گذر کردی و من
نشنیدم،وَ گرفتار به آواز چکاوک بودم
ز در خانه من رد شدی و اما من
در پی مرثیه و ذکر و عبادت بودم
مادر پیر برادر به چه حالی جان داد
من بی مغز فقط فکر عیادت بودم
نه که دیدم چه رسد از عملم بر سر تو
من گمانم به همان بود که به یادت بودم
کودکی دیدم و با وزنه ای در دست ولی
رد شدم ،انگار که مشغول کتابت بودم
بی هوا جامه عوض کردم و در حال نماز
غافل از جامه اخر شدم و فکر نیابت بودم
گریه کردم که برایم چو بسوزد دل تو
پشت سر سرخوش و در حال خیانت بودم
تو نگه کردی و از حال دلم رنجیدی
بردم از یاد تویی را که به یادت بودم
محمد لالوی
5/5/94
https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad
- mohamad lalavi
- سه شنبه ۶ مرداد ، ۱۳:۲۵ ب.ظ
- بازدید : ۲۱۸