مثل سابق خبرت نیست و از بی خبری بیزارم
رنگ رخساره خبر میدهد از سّر دل بیمارم
از دلت رفته ام و اسم مرا یادت نیست
با همین حال نشد از تو که دست بردارم
روی خوش دارم و با خنده گمان خویشتنم
وای از این حال که من در پس ظاهر دارم
آنقدر گریه توان کرد بر این حال ولی
چه کنم من که به این خنده گمان ناچارم
گریه ها مانده در این سینه و بغضم به خفا
من به این حال و هوا عادت کامل دارم
محمد لالوی
۲۱/۷/۹۴
https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad
- mohamad lalavi
- سه شنبه ۲۱ مهر ، ۰۲:۴۱ ق.ظ
- بازدید : ۳۶۴
شیرین غیاثی پور :
عالی بود عالی👌🏻👌🏻👌🏻امیررضا خانلاری :
سلام و عرض ادب امکان انتشار ...بالای آسمان :
قشنگ بود اما می تونست بهتر باشه منظورم از حیث محتواستبالای آسمان :
قشنگه آفرینمحمدرضا سلمانیاننژاد :
استعداد خوبی در این شعر به نمایش ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
خواهش میکنممحمدرضا سلمانیاننژاد :
شعر قشنگی بود البته من شعر شناس ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
قشنگ بود حال و هوای خوبی داشتما شیعهها :
سلام خیلی وبلاگت و مطالبت قشنگه از ...خانه سلامتی :
خوبه معنی ها رو هم نوشتید