گفتی نگفته ها را کشتم نگفته ها را

رفتی بسان اغیار بستی به پای مارا


گفتم به راه آیی روزی ز این طریقت

اما نشد که بینی این درد غصه ها را


رفتی چه زخم خوردم از گفته های مردم

حتی تو هم ندیدی زخم نگفته ها را


یادم نمیرود من بغضم ز خنده ات بود

اشکم گناه دارد،کم کن تو خنده ها را


در انتهای یک شب پیش کسی به جز من

وا میکنی ز سر باز در تخت،عقده ها را


من هم مثال کارت در این شب غم انگیز

وام میکنم ز قلبم من عقده ی شما را


بارانی و خیابان با چتر خسته از ابر

سیگار پشت سیگار سِت گشته درد ها را


از هرزگی به پاکی باشد قضاوتی چند

من را تو خام کردی اما نه غیر ما را


محمد لالوی

۳۰/۸/۹۴


https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad

  • mohamad lalavi
  • شنبه ۳۰ آبان ، ۰۱:۰۰ ق.ظ
  • بازدید : ۴۱۲

تعداد نظرات این پست ۰ است ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی