گفتی نگفته ها را کشتم نگفته ها را
رفتی بسان اغیار بستی به پای مارا
گفتم به راه آیی روزی ز این طریقت
اما نشد که بینی این درد غصه ها را
رفتی چه زخم خوردم از گفته های مردم
حتی تو هم ندیدی زخم نگفته ها را
یادم نمیرود من بغضم ز خنده ات بود
اشکم گناه دارد،کم کن تو خنده ها را
در انتهای یک شب پیش کسی به جز من
وا میکنی ز سر باز در تخت،عقده ها را
من هم مثال کارت در این شب غم انگیز
وام میکنم ز قلبم من عقده ی شما را
بارانی و خیابان با چتر خسته از ابر
سیگار پشت سیگار سِت گشته درد ها را
از هرزگی به پاکی باشد قضاوتی چند
من را تو خام کردی اما نه غیر ما را
محمد لالوی
۳۰/۸/۹۴
https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad
- mohamad lalavi
- شنبه ۳۰ آبان ، ۰۱:۰۰ ق.ظ
- بازدید : ۴۱۲
شیرین غیاثی پور :
عالی بود عالی👌🏻👌🏻👌🏻امیررضا خانلاری :
سلام و عرض ادب امکان انتشار ...بالای آسمان :
قشنگ بود اما می تونست بهتر باشه منظورم از حیث محتواستبالای آسمان :
قشنگه آفرینمحمدرضا سلمانیاننژاد :
استعداد خوبی در این شعر به نمایش ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
خواهش میکنممحمدرضا سلمانیاننژاد :
شعر قشنگی بود البته من شعر شناس ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
قشنگ بود حال و هوای خوبی داشتما شیعهها :
سلام خیلی وبلاگت و مطالبت قشنگه از ...خانه سلامتی :
خوبه معنی ها رو هم نوشتید