حیران و بی هدف ،تنها چه بی دلیل
من بی تو دور از عشق
گفتی خدا نخواست..
.
این حال درهمم پاسخ نمیدهد
دور از تو از چه چیز؟
گفتی خدا نخواست.
..
رفتی که کار من مشکل شود چنین
ماندم چه بی خودی
گفتی خدا نخواست..
.
باور نمیکنم،اینجا بدون تو
تنها بدون من
گفتی خدا نخواست...
در گریه های خود
دیدم که میرسد
عمری به آخرش
گفتی خدا نخواست...
بیزار میشود قلبت ز بودنم
گفتی که میروی
گفتی خدا نخواست...
اصرار بیخودی،مشتاق تر شدی
یک جفت قافیه
گفتی خدا نخواست...
گفتی خدا نخواست اما چرا تو هم؟
اقرار میکنی،چون رفتم از دلت
گفتی خدا نخواست...
محمد لالوی
11/11/94
- mohamad lalavi
- يكشنبه ۱۱ بهمن ، ۲۲:۲۳ ب.ظ
- بازدید : ۲۸۳
شیرین غیاثی پور :
عالی بود عالی👌🏻👌🏻👌🏻امیررضا خانلاری :
سلام و عرض ادب امکان انتشار ...بالای آسمان :
قشنگ بود اما می تونست بهتر باشه منظورم از حیث محتواستبالای آسمان :
قشنگه آفرینمحمدرضا سلمانیاننژاد :
استعداد خوبی در این شعر به نمایش ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
خواهش میکنممحمدرضا سلمانیاننژاد :
شعر قشنگی بود البته من شعر شناس ...محمدرضا سلمانیاننژاد :
قشنگ بود حال و هوای خوبی داشتما شیعهها :
سلام خیلی وبلاگت و مطالبت قشنگه از ...خانه سلامتی :
خوبه معنی ها رو هم نوشتید