گفتی نگفته ها را کشتم نگفته ها را

رفتی بسان اغیار بستی به پای مارا


گفتم به راه آیی روزی ز این طریقت

اما نشد که بینی این درد غصه ها را


رفتی چه زخم خوردم از گفته های مردم

حتی تو هم ندیدی زخم نگفته ها را


یادم نمیرود من بغضم ز خنده ات بود

اشکم گناه دارد،کم کن تو خنده ها را


در انتهای یک شب پیش کسی به جز من

وا میکنی ز سر باز در تخت،عقده ها را


من هم مثال کارت در این شب غم انگیز

وام میکنم ز قلبم من عقده ی شما را


بارانی و خیابان با چتر خسته از ابر

سیگار پشت سیگار سِت گشته درد ها را


از هرزگی به پاکی باشد قضاوتی چند

من را تو خام کردی اما نه غیر ما را


محمد لالوی

۳۰/۸/۹۴


https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad

  • mohamad lalavi
  • شنبه ۳۰ آبان ، ۰۱:۰۰ ق.ظ
  • بازدید : ۳۹۶
نظرات شما ( ۰ )


همه به "یک عاشقانه ساده" دعوتید...

اینجا را کلیک کنید...

  • mohamad lalavi
  • چهارشنبه ۲۷ آبان ، ۰۲:۰۳ ق.ظ
  • بازدید : ۳۶۶
نظرات شما ( ۰ )

میرسد روزی که من هم مثل تو

بی خبر از کار غمها میشوم

شادِ شاد و عاشق و بی اختیار

این سری با خنده تنها میشوم

...

میرسد روزی که بی من بی هوا

میرسی تا ان خیابان شلوغ

غافل از اینکه دگر من نیستم

زیر لب میخوانی از شعر فروغ

...

با صدای خسته ای میخوانی و

در نگاهت حس رنجی مُمتد است

تو پشیمانی از آن روز خزان

روی قلبت از نشانی مُحرَض است

...

میرسد روزی و بعد از آن منم

راحت از هرگونه بُغض بی دلیل

جمعه ها عاشق تر از هر روز پیش

میشوم درگیر حسی بی بدیل

...

میرسد روزی و من میدانم این

این خیالی نیست در وهم و خیال

منتظر در بند در میمانم، اِی

در سرم صد پرسش و صدها سوال


محمد لالوی

۹۴/۸/۲۴


https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad

  • mohamad lalavi
  • دوشنبه ۲۵ آبان ، ۰۰:۳۱ ق.ظ
  • بازدید : ۳۵۴
نظرات شما ( ۰ )

دکلمه "عوض شدی" 

با شعر و صدای خودم


دانلود


https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad

  • mohamad lalavi
  • جمعه ۲۲ آبان ، ۰۲:۱۲ ق.ظ
  • بازدید : ۲۱۶
نظرات شما ( ۰ )

ترسم که به دیدار،زمان وارسد هرگز تو نیایی

ای وای از آن حادثه و موسم و اقبال و جدایی


از رفتن تو چشم به ره دارم و با حال بسی بد

شیدا،نگرانت شده ام،از تو خبر نیست،کجایی؟


امروز که ابری شدمو دامن تو چاره کار است!

قلبم به چه حالی شده است سخت هوایی


گفتند زمان حل کند این چاره عشق است

کی باشد از این بغض و از این گریه رهایی؟


وقتی که تویی یوسف گم گشته ز کنعان

باید که زلیخا کند این عشق گدایی


دل مژده بر این داده که پایان فراق است

امّید محال است که تو از راه بیایی


محمد لالوی

۱۸/۸/۹۴

  • mohamad lalavi
  • دوشنبه ۱۸ آبان ، ۱۷:۳۳ ب.ظ
  • بازدید : ۲۶۰
نظرات شما ( ۰ )

فقط به یک نگاه تو تمام من خراب شد

مثال تاک و میوه اش نچیده دل شراب شد


به مستی و خرابی ام مثال در زمین نبود

کز آن زمان که دیدنت بهانه ای به خواب شد


فقط نگاه کردی و اشاره ای گمان ولی

به بعد آن که زندگی به زندگی مجاب شد


به دست روانه میکنی به پا دوباره میکشی

چه رفتن و چه آمدن برای این سراب شد!


نگفتی و نگفتمت از آن همه غرور و پا

که از برای دیدنت ندیده بد حساب شد


گمان نمیشدم که من به یک نگاه پرکشم

نه هر نگه که سرسری به هرکسی خطاب شد


دگر که بعد از آن نشد تلاقی نگاه و عشق

ندیدمت دوباره و همین که بس عذاب شد



محمد لالوی

۹۴/۸/۱۷


https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad

  • mohamad lalavi
  • دوشنبه ۱۸ آبان ، ۰۱:۳۱ ق.ظ
  • بازدید : ۱۷۵
نظرات شما ( ۰ )

چه بلایی به سرت آمده تنها شده ای؟

همدم گریه به آغوش متکا شده ای؟


از چه اینطور مشوش به پریشانی حال

متنفر ز من و مردم و دنیا شده ای؟


در و دیوار همه،شاهد بر حق من اند

گرچه از خواستن عشق مبرا شده ای


توی آن کوچه بن بست که تو را گم کردم

تازه فهمیدم از آن روز که پیدا شده ای


مثل تزریقی و معتاد همه دم مینالی

فکر تزریق خوشی هستی و رسوا شده ای


آخرین بار اگر خوب که دقت بکنم گفتی تو

که در آن کوچه بن بست تو شیدا شده ای


سوز دل داری و من حال تو را میفهمم

گرچه دیریست مرا راز و معما شده ای


محمد لالوی

۱۳/۸/۹۴


https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad

  • mohamad lalavi
  • چهارشنبه ۱۳ آبان ، ۱۹:۲۴ ب.ظ
  • بازدید : ۳۳۱
نظرات شما ( ۰ )

چتری دگر نمانده با آن که باز گردد

راهی به سوی خود را با ان فراز گردد


در این غروب غمناک دیگر کسی نمانده

شاید فقط دلی تا رفع نیاز گردد


باران به پشت باران یکجا فقط ببارد

این اشک مرده ابر کی چاره ساز گردد


در راه این حوالی تنها به فکر اویم

شاید که از سر او دل رو به راه گردد

____________________________________

من میکشم ز سیگار تا کم کند غمم را

اما به این کشیدن تنها دراز گردد


خواهی،سرودن این از روز رفتنت بود

تکمیل آن به این روز باید مجاز گردد؟


محمد لالوی

شروع زمستان ۹۲

پایان ۱۳/۸/۹۴


https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad

  • mohamad lalavi
  • چهارشنبه ۱۳ آبان ، ۱۵:۱۲ ب.ظ
  • بازدید : ۲۷۱
نظرات شما ( ۰ )

دیوانه منم اسیر و بی خانه منم

از اصل جدا فتاده،بیگانه منم


این من منم و همان که گویی تو منم

در اصل فقط تویی و افسانه منم


گفتی نشود تو راه ما نتوانی!

گفتم که منم تو را و مردانه منم


انجا تویی و بدون تو اینجا من

اینجا من و تو که هردو جانانه منم


در من تویی و به من تو ربالنوعی

این ها همه را تویی و بتخانه منم


این شهر همان و آن هیاهو که همان

وارونه ببین،ببین که ویرانه منم


محمد لالوی

۱۱/۸/۹۴


https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad

  • mohamad lalavi
  • دوشنبه ۱۱ آبان ، ۱۶:۴۵ ب.ظ
  • بازدید : ۳۵۷
نظرات شما ( ۰ )

من چه خوشحالم که بین ما یکی

بعد از آن،آزاد و بس خوشبخت بود

بی خبر از هر چه بر من میگذشت

راحت و بی غصه و سرسخت بود


من چه خوشحالم از اینکه بعد من

روی تلخی از غم رفتن نداشت

با همه این کاست های زندگی

پا به سوی گریه و ماتم نذاشت


من چه خوشحالم از این امروز تو

بی گمان شادی و فکرت نیست غم

من همه گفتند از بعد تو من

آن محمد،من که بودم نیستم


من برای تو چه خوشحالم ببین

از برای شادی و لبخند تو

بی گمان یادت نمی آید مرا

بس مبارک باشدت این حال نو


من چه خوشحالم که بین ما یکی

رفت و در این زندگی خوشبخت شد

آن یکی هم مانده در آن روزها

گرچه این ماندن برایش سخت شد


محمد لالوی

۵/۸/۹۴


https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad

  • mohamad lalavi
  • سه شنبه ۵ آبان ، ۱۹:۲۳ ب.ظ
  • بازدید : ۲۷۰
نظرات شما ( ۰ )