از هرچه بدم آمده آمد به سرم باز

هستی که ولی حیف ز تو بی خبرم باز


مردم همه گفتند که از عشق حذر کن!

اما چه کنم با دِلَک بی پدرم باز


جنگی که میان دل و عقلم شده را چه؟

وقتی که شدی شاید و اما اگرم باز


در مسلک ما ساده دلان بی خبری نیست

این بی خبری سوخته من را جگرم باز


هرجا نگرم نقش تو افتاده در آنجا

چون صورتت آید به جلوی نظرم باز


کاری تو بگو تا بکنم تا که نبینم

جایی تو بگو جز تو که ، آن را نگرم باز


هر قدر هنر خرج غزل هم بکنم فایده را چه؟

در کار فراموشی ی تو بی هنرم باز


#محمد_لالوی 

۱۱/۱/۹۵


  • mohamad lalavi
  • جمعه ۱۱ فروردين ، ۱۴:۴۵ ب.ظ
  • بازدید : ۴۱۵

تعداد نظرات این پست ۱ است ...

۲۹ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۰۴
سلام و عرض ادب 
 امکان انتشار اشعارتان در انجمن وکیل الشعرا را به بنده می دهید ؟
حتما دوست عزیز

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی