به کاخ نشسته ای اگر عمری،تو حال،به خانه بساز

به کنجِ دنجِ خلوت و من و این کوخِ شاعرانه بساز


بخند که خنده ات کلید حل مشکل هاست

اگر دلیل خنده دگر نیست،به حل بی بهانه بساز


گلم لباس عمر خودت را ز غصه های احمقانه ندوز

بخند به قصه های عاشقانه و به عشق عامیانه بساز


تمام شعر من است تلألو یک خواهش

اگر کم است سهم ما ز خوشبختی....،تو عاشقانه بساز


به گوشه ی دفتری نوشته بود یک وقتی:

"زمانه اگرم که با تو نسازد،تو با زمانه بساز"


محمد لالوی

۲۳/۱/۹۵

  • mohamad lalavi
  • دوشنبه ۲۳ فروردين ، ۱۴:۰۱ ب.ظ
  • بازدید : ۲۴۸
نظرات شما ( ۰ )

جای جای زندگی مان آرزوها پایمال

ای دریغا از همین آمال های بی وصال


روزگاران هرچه آید بعد از این دارم یقین

روز بهتر از برای ما دگر هرگز ندارد احتمال


سرخ رویی بهر سیلی باشد و سبزی ز رنگ

وای از این رنگ و لعاب و شوق و حال


پیچ و تاب سال ها در گیر و دار زندگی

منتظر شاید که برگردد چنین اقبال و فال


در تمام روزها در فکر روزی بهتریم

"هرچه آید سال نو گوییم دریغ از پارسال"


محمد لالوی

7/1/95


  • mohamad lalavi
  • يكشنبه ۸ فروردين ، ۱۲:۱۷ ب.ظ
  • بازدید : ۲۳۸
نظرات شما ( ۰ )