خنده هایم بوی تردید مکرر میدهند

بغض هایم وعده ی یک روز بهتر میدهند


آس و پاسِ بی کسی های خودم گردیده ام

آرزوهایم فقط ، هی زخم بستر میدهند


در سکوتم صد صدای جیغ مدفون گشته است

غصه هایم خود فقط ده جلد دفتر میدهند


کافه ها را با تو من آنقدر "بی هم" رفته ام

قهوه مان را بی شکر هر بار از بر میدهند


کوچه ها بعد از تو با من هی غریبی میکنند

هر سری من را مجال گریه کمتر میدهند 


گرچه که بعد از تو هم چن(د) بار خندیدم ولی

خنده هایم بوی تردید مکرر میدهند


#محمد_لالوی

۲۹/۸/۹۵

  • mohamad lalavi
  • شنبه ۲۹ آبان ، ۲۳:۰۲ ب.ظ
  • بازدید : ۳۶۳
نظرات شما ( ۱ )

مینویسم گرچه تاثیری ندارد ای نگار

دوستت دارم ، هزاران تا هزاران تا هزار


با هوای رفتنت هر فصل بدتر میشوم

مثل برفِ آخرِ پاییز در اوجِ بهار 


گرچه میخندی به من ، شعر جدیدی میشود

از برای قافیه این بار نازی نو بیار


میکَنی از خود دو دستم را ز دامانت ولی

میکُنی من را به ناز دلبری هایت دچار!


گرچه که حتی نمیدانی ولی میخواهمت

مثل عکسِ گم شده در پشتِ تلی از غبار


میروی تنها بدور از آنچه داری میروی

رد پایی هم نمی ماند به روی این مزار


تا تو بودی کوچه را با من قراری تازه بود

تا که رفتی بد دمار از من درآورد روزگار 


#محمد_لالوی

۲۵/۸/۹۵

  • mohamad lalavi
  • چهارشنبه ۲۶ آبان ، ۰۰:۰۹ ق.ظ
  • بازدید : ۴۴۶
نظرات شما ( ۲ )

گریه ام فرش تنِ راه شده
چتر خیس است ، هوا آشفتست
نرو این
کوچه کم آورده نفس
تو به این فاصله اصرار نورز
نرو از این همه دیوانگی ات دست نکش
ساده نسپار مرا دست خودم
به غمم هر دم و هر بار نخند
پشت پا بر تن امید نزن
به تن رفتن خود رخت نبند
نرو این کوچه کم آورده نفس
من اگر عشق نمیدانم چیست
من اگر با همه ات گنگ و غریبم
تو بمان
خم آبان زده بر سقف دلم
شده ام خانه خراب
دستهایم غم غربت دارد
دلم از خویش پر است
برگ برگم غم پاییز و مرا سیلی ی طوفان حتمیست
خانه ات در همه دوران آباد!...
تو به این فاصله اصرار نورز


#محمد_لالوی

24/8/95

  • mohamad lalavi
  • سه شنبه ۲۵ آبان ، ۱۱:۵۴ ق.ظ
  • بازدید : ۳۳۹
نظرات شما ( ۱ )

خواستم پر بکشم

مادرم گفت نرو

پدرم گفت بمان

دل من سخت هوایی شده بود 

قصه از جای دگر گشت شروع :

خواستم پر بکشم

خواستم تا ته این خواب سیاه

زیر چتر تو در این کوچه تنگ

بروم تا که در این بند شوم سخت اسیر

به خدا حال بدیست

که من از من شده سیر 

کاش این عقربه یاری بکند 

پای در پای خودش سخت بپیچد

نرود سوی تمام

تو بمانی نروی 

تازه شوم

کاش این عقربه یاری بکند

پنجره سخت به من میگیرد

که چرا کل جهان ریخته در افکارت

من به فکر تو و تو

پیش باران شده ای محرم هر عابر بی چتر گمان

من به امید تو در کوچه چنین آمده‌ام 

کاش این ابر دگر عقده ی خود وا نکند

تو نباشی همه ی کوچه حرام است 

حرام...



#محمد_لالوی

11/8/95

  • mohamad lalavi
  • سه شنبه ۱۱ آبان ، ۱۹:۳۰ ب.ظ
  • بازدید : ۳۶۶
نظرات شما ( ۱ )

بر دلم هر دستِ جز تو مثل یک افسار بود

خوب میدیدم که چشمت در پی اغیار بود


هرچه آمد بر سرم جز رسم این دنیا نبود

هر دری را باز کردم پشت آن دیوار بود


گفته بودی عاشقی را خوب میدانی ولی

دست هایت مملو از یک منت بسیار بود


چشم بستم تا نبینم رفتنت را گرچه این

چشم هایم در تمنا و تب دیدار بود


قسمتم بعد از تو شد آوارگی در کوچه ها

آنچه آمد بر سرم بیش از همین گفتار بود


#محمد_لالوی

10/8/95



اغیار = جمع غیر، بیگانگان،نامحرمان

مملو = لبالب،  انباشته شده 

تمنا = درخواست، خواهش


  • mohamad lalavi
  • دوشنبه ۱۰ آبان ، ۲۲:۴۳ ب.ظ
  • بازدید : ۵۰۱
نظرات شما ( ۱ )

تو رفتی زندگی را من چطور از دست دادم

نمردم ، منتها بعدِ تو بد از پای افتادم 


تمامِ کوچه ها از من سراغ گریه میگیرند

ولی حسِ غریبِ زیر باران رفته از یادم


نماندی ، غربتِ این شهر من را ناسزا میگفت

تمامم زیر پا له گشت ، اما جان نمیدادم


صدایم پیش نُت های نبودت کر شده اما

در این گامی که من هستم، نخواهد ماند فریادم


مرا صد انقلاب و کودتا در خویش گم کرده است

من آن اول ترین رهبر در این خُنیای بیدادم


تو رفتی اُمّتی در من خیالِ شورشی دارد

که آخر میکَنَد از من تمام اصل و بنیادم



#محمد_لالوی

4/8/95


نُت = الفبای مخصوص موسیقی 

گام = توالی طبیعی هشت نُت موسیقی  که به طور طبیعی پشت سر هم قرار میگیرند

خُنیا = آواز، سرود

اُمّت = پیروان ، گروه

بنیاد = شالوده،اساس،پایه

  • mohamad lalavi
  • چهارشنبه ۵ آبان ، ۱۸:۱۴ ب.ظ
  • بازدید : ۲۶۵
نظرات شما ( ۰ )