دستم به قلم هست و دلم پیش قلم نیست

یک عالمه حرف است در این شعر ،که کم نیست 


بغض است و تن کوچه و این عابر تنها 

چشمیست مرا از تو که یک لحظه به هم نیست


این مرد تماما همه اش گریه و بغض است

اما تو حواست به دو چشمان ترم نیست

 

عمریست که با خویش گلاویزم و از خاطره ات منگ

در غربت من ، غیر خودم عین خودم نیست

 

آنقدر گذشتست ز تو ، کز خودم انگار

هیچم نه به یاد است و نه در خاطره ام نیست

 

گر قصه ی من دست خودم بود چه میشد؟

دستی به قلم هست ولی...، کار قلم نیست


#محمد_لالوی

4/6/95

  • mohamad lalavi
  • پنجشنبه ۴ شهریور ، ۰۴:۳۵ ق.ظ
  • بازدید : ۲۴۱

تعداد نظرات این پست ۰ است ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی