حرف ها دارد دلم اما چه حاشا میکند

زخم ها را میخورد...،تنها تماشا میکند


در غروب جمعه ها با آن همه پژمردگی

خاطراتش را همش پایین و بالا میکند


گوشه ای گم میشود در لابلای خاطرات

یک دفعه خود را میان کوچه پیدا میکند


بر تن دیوار ها صد نقش ماتم میزند

"من دگر تنها شدم" را خط و انشا میکند


میرود در خود که بیرون رفتنش معلوم نیست

او فقط حال دگر تنها...، مدارا میکند


#محمد_لالوی

#یک_شعر_قدیمی

  • mohamad lalavi
  • سه شنبه ۳۰ شهریور ، ۲۲:۰۵ ب.ظ
  • بازدید : ۲۷۵

تعداد نظرات این پست ۰ است ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی