سینه ام زخمی و قلبم بی صدا

در عذاب رد شدن از کوچه ها


خیس خیس از این همه باران نم

من خوشی کردم ولی اما چه کم


رد شدم تنها از این بی راهه ها

تا که شاید نشنوند این غصه ها


چتر بسته در تمام طول راه

من به فکر آرزو های تباه


فکر آنم از چه شد تغییر کرد

رفت و من را با نبودش پیر کرد


از چه شد اینگونه و بیگانه شد؟

یا که از آغوش که مستانه شد؟


کی به فکر غیر من افتاده بود؟

یا که زیر چتر کی دلداده بود؟


فکر بیخود حسرت بی انتها

کرده بود من را جدا از این هوا


تا به خود باز امدم بی چتر،من

گشته بود سر تا به پایم خیس،تن


امشبم مانند آن شبهای پیش

گشته ام شرمنده وجدان خویش


تا که یک روزی بیاید بهر غم

بسته میماند برایش چتر هم


شعری از محمد لالوی

10/7/94


https://telegram.me/khatkhatihay_mohammad

  • mohamad lalavi
  • جمعه ۱۰ مهر ، ۰۳:۰۱ ق.ظ
  • بازدید : ۳۰۶

تعداد نظرات این پست ۰ است ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی